![]() |
عيد بعثت
محمدجواد محبت
ای خیالت بهشت راز آلود | کاش جانم قَرینِ جانت بود |
چون تو در حُسنِ خلق لُطفِ نظر | در جهان کس ندید و کس نشنود |
دور باد از حضور شیرینت | گوش نامحرمان و چشم حسود |
صحن دل از تو گشته آبادان | بامِ دل گشته از تو مِهر اندود! |
چشم امیدشان به رحمتِ توست | هرچه، در هر کجا بُود، موجود |
شب معراج از تلألوی تو | نور باران شد آسمان کبود |
از لبت مثل نور، مرغ دعا | بال در باغ آسمان، بگشود |
از جمالِ خدای عزّ وَ جل | شعله زد در دل آتشی بی دود |
پل زدی با کلام شیرینت | در جهان بین ساجد و مسجود |
سروسان، چون دَر ایستی به نماز | فارغ از خیال بود و بَود |
سایه سنگ و صخره، خار و درخت | با تو در ذکر و در قیام و قعود |
کاش افتد به قَلبِ خَشِیَتِ ما | نور پاک تو در رکوع و سجود |
کاش یک لحظه در نظر آیی | وقت دیدار، لحظه موعود |
ای عزیزی که احمدت خواندند | ای مقامت به نزد حق محمود |
در حریم خدا، تویی مَحرم | ز آفرینش تو بوده ای مقصود |
یاورت می شود فرشته وحی | دوست می داردت، خدای ودود |
صورتت مثل سیرتت، نیکو | بعثتت، چون ولادتت مسعود |
آن درودی که از خداوند است | بر تو باد آن درود، نامعدود |
ای عزیزی که دوست داشتنت | هست ما را ز ژرفنای وجود |
لطف تو آفتاب هستی بخش | شامل خلق، بی ثغور و حدود |
خواست هرکس تو را، بهشتی شد | هر که در سایه تو بود آسود |
بر تو و آل تو که نیکانند | ای محمّد صلی الله علیه و آله درود باد، درود |

نویسنده : آوای چریان*کانون فرهنگی شهدای چریان
تاریخ : دو شنبه 29 خرداد 1391
زمان : 12:7
